حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

سخن عشق

سلام، طاعاتتان مقبول درگاه خدا بادا.

پیش از این هم باری گفته بودم که جناب شجریان را سعدی خوان ترین خواننده ایرانی می‌دانند. امروز نیز غزلی از حضرت سعدی را که ایشان در دستگاه ماهور و با همخوانی همایون شجریان اجرا کرده‌اند، تقدیم می‌کنم. این غزل یک بار در کنسرت تابستان ٨٦ تهران و با همراهی گروه آوا و دیگر بار در کنسرت سلیمانیه اجرا شده و در آلبوم سخن عشق عرضه شده است. نام آلبوم نیز برگرفته از همین غزل است. جالب است بدانید این غزل با همین سبک و سیاق در شهریور 65 با همنوازی ویولن مرحوم حبیب بدیعی به طور خصوصی در پاریس اجرا شده است و البته در سال 1359 اجرا و پخش این غزل در بیات اصفهان با تارنوازی استاد لطفی را از برنامه دل انگیزان رادیو ایران هم داشته ایم.

 

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از راز نهانم

 

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم

 

هیچم از دنیی و عقبی نبود گوشه خاطر

که به دیدار تو شوق است و فراغ از دو جهانم **

 

گر چنان است که روزی من مسکین گدا را

بر در غیر ببینی ز در خویش مرانم

 

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

 

گر تو شیرین زمانی نظری باز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

 

نه مرا طاقت غربت، نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

 

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

 

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

 

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

 

** این بیت در هیچ یک از آوازهای اجرا شده نیامده است.

شب هجران

سلام،

در کنسرت آذر ١٣٨٤ تهران، جناب شجریان با همنوازی حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان غزلی از حضرت حافظ را در افشاری اجرا کردند که در آلبوم سرود مهر نیز عرضه شد. در این اجرا آواز مصراع اول ابیات توسط همایون و مصراع دوم آن توسط استاد خوانده شده است.

 

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

 

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

 

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

 

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم‌رو

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع **

 

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع **

 

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع **

 

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع


 کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع **

 

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع **

 

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

 

آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

امید وصال

سلام،

یلدا شبتان گرامی و عمرتان به بلندای یلدا باد. در کنسرت جناب شجریان و گروه آوا که در سال ١٣٨٦ در تهران برگزار شد، غزلی از حضرت سعدی را ایشان در دستگاه شور اجرا کردند که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است و امروز تقدیم محضرتان می‌کنم. با یادآوری این نکته که غزل مزبور با هماوازی همایون شجریان در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است:

 

بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی

به کجا روم ز دستت که نمی‌دهی مجالی

 

نه ره گریز دارم، نه طریق آشنایی

به غم اوفتاده‌ای را که تواند احتمالی

 

چه خوش است در فراقی، همه عمر صبر کردن

به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی

 

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن

که شبی نخفته باشی به درازنای سالی

 

غم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشد

که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی

 

سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم

که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی

 

چه نشینی ای قیامت، بنمای سرو قامت

به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی **

 

که نه وقت آن سماع است که دف خلاص یابد

به طپانچه‌ای و بربط برهد به گوشمالی **

 

همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد

اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی

 

دگر آفتاب رویت منمای آسمان را

که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی **

 

خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی

قلم غبار می‌رفت و فرو چکیده خالی **

 

تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد

گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

بت صاحبدلان

سلام و ایام به کام،

مهر، ماه دوستی، ماه مدرسه و طلیعه پاییز هزار رنگ است. مهر، ماه استاد شجریان هم هست که خداوند عمرش را به درازنای تاریخ ادب ایرانی پاینده دارد. بیایید چشمهایمان را ببندیم و تصور کنیم که اکنون نوایی ملکوتی را با صدای در هم آمیخته تار و کمانچه و تمبک می‌شنویم. حظ معنوی این احساس زمانی که شعر محتشم کاشانی در ماهور با صدای استاد شجریان بیامیزد و استاد داریوش طلایی و استاد پیرنیاکان به همراه همایون شجریان همنوازانش باشند همان اثر روح‌بخشی می‌شود که در آلبوم شب وصل بارها شنیده‌اید و بهره‌مندش شده‌اید. آنجا که می‌فرماید:


شنیدم ماهی و هم شاهی

میان دلبران، بت صاحبدلان

گفتم که غمخوارم شوی در روز تنهایی

شمع شب تارم شوی، ترسم که نتوانی


نه دلم بردی و نه غمم خوردی

دلم آزردی به خدا

نادیدن رویت می‌کشدم

آن سان گل رویت می‌کشدم

شوریده عالم

سلام،

طاعات و عباداتتان به درگاه ایزد منان مقبول و عید سعید فطر بر شما تهنیت باد.

امروز می‌خواهم دویست و پنجاهمین شعری را که در آوازهای جناب شجریان به کار گرفته شده است، تقدیم کنم. اولین شعر در آبان 1384 با راه اندازی این وبلاگ تقدیم محضرتان شد و امروز پس از ده سال و اندی تا شعر دویست و پنجاهم رسیده است. امید آن که به فضل خدا و همراهی شما همچنان ادامه یابد و تندرستی کامل نصیب خسرو آواز ایران شود.

اجازه می‌خواهم قبل از پرداختن به متن اصلی وبلاگ برای آشنایی عزیزانی که از نیمه راه افتخار تماشا را به من داده‌اند، توضیحات روز اول این مجموعه یادداشت‌ها را تقدیم کنم:


تردیدی نیست که نام آقای  محمدرضا شجریان در آسمان هنر موسیقی ایران تا همیشه تاریخ خواهد درخشید. چراکه آثار ایشان نه تنها از حیث آواز, که از حیث قوت موسیقایی و از آن مهمتر, انتخاب اشعار, کم نظیر و ارزشمند است.عموم کسانی که نیوشنده آثار این استاد گرانمایه بوده‌اند, تصدیق می کنند که در برخی موارد شیوه صحیح خواندن اشعار بزرگانی چون حافظ, سعدی, مولانا و... را از میان آوازهای شجریان آموخته یا دریافته اند. نوروزهای دهه گذشته را به خاطر بیاورید و کارتهای تبریک نوروزی را که بازتاب اشعار آوازهای شجریان است و مثالهایی از این دست فراوانند.

  در طول سالیان ماضی, نام محمدرضا شجریان که خود را (خاک راه مردم ایران زمین) می‌خواند, بسیار در رسانه ها و محافل بازتاب داشته است. مواضع سیاسی, اجتماعی و فرهنگی او، احیانا کم لطفی هایی که در حق اصحاب فرهنگ کرده است و صدالبته کم لطفی هایی که بر او رفته , همواره با نامش قرین بوده است. اما به گمانم یک زاویه دیگر نیز با نام شجریان پیوند خورده و کمتر بدان توجه شده است.

  آیا شجریان در آثار خود, عمده ترین وزن را به موسیقی می دهد و بر اساس قالبهای آن اشعارش را انتخاب می کند یا برعکس؟ اساسا انتخاب شعر برای این استاد آواز ایرانی در چه جایگاهی است؟ من نمی خواهم پاسخ قطعی به این پرسشها بدهم و البته صلاحیت آن را نیز ندارم. لیکن به عنوان شنونده مجموعه آثار استاد محمدرضا شجریان, بر این باورم که او در انتخاب اشعار آوازهایش با وسواس و دقت عمل می نماید و معمولا همانگونه که در آثار خود گوشه های موسیقی اصیل ایرانی را موشکافانه احیا می نماید, اشعار نغز و پرمغز شاعران بزرگ ایران زمین را نیز بر سر زبانها می اندازد. گمان می کنم که شجریان نه تنها بر گردن مردمان امروز و فردا, که بر گردن شعرای سلف نیز حقی بزرگ دارد و آن یادآوری اشعار آنان, ترغیب مردم به خواندن اشعارشان و خصوصا صحیح خواندن و درک معانی بلند آنهاست. و من هرچه به خزانه شعریم مراجعه می کنم, در می یابم که عموما اشعاری را در حافظه خود دارم که از نفس گرم این استاد بزرگ آواز ایرانی به یادگار گرفته ام.

مدتهاست که در اندیشه گردآوری اشعاری هستم که استاد شجریان در آثار خود آنها را زمزمه کرده است. و می پندارم تحلیل محتوای این مجموعه, در زمان خودش ارزشمند خواهد شد. چندین بار دست به کار شدم تا این مجموعه را پس از گردآوری منتشر نمایم ولی...

   و اینک چه گستره ای مناسب تر از اینترنت که بتوان آن خیالات را رنگ و بوی واقعی بخشید؟...

... از این پس سعی می کنم در کنار مطالب خودم، اشعاری را که توسط استاد محمدرضا شجریان در هریک از آثارش ارائه شده, با عنوان (شعر و شجریان) عرضه نمایم. شیوه این کار چنین است:

١ـ در هر نوبت یک شعر را به طور کامل می نگارم. سعی خواهم کرد از همان نسخه ای که استاد بدان استناد کرده استفاده نمایم.

 ٢ـ از آنجا که عموما یک شعر به طور کامل در قطعات موسیقایی آقای شجریان عرضه نشده, در مقابل ابیاتی که سروده شده ولی از سوی این استاد نامی خوانده نشده است, علامت **

می گذارم تا ابیات منتخب ایشان قابل تشخیص باشد.

 ٣ـ در پایان هر شعر ضمن اشاره به منبع آن, تلاش می کنم نام آلبوم شعر مذکور را نیز با ذکر مشخصاتی که در دسترس هست, ارائه نمایم.

 ٤ـ بخشی از آثار استفاده شده از طرف آقای شجریان تصانیف هستند که در مورد آن نیز به نحوی مناسب عمل خواهم کرد.

 ٥ـ تردید ندارم که با بضاعت اندک من, امکان دسترسی به همه آثار استاد وجود ندارد. چنانچه در این راه از راهنمایی و همراهی با من دریغ نورزید, سپاسگزار خواهم بود و چنانچه آثار قدیمی یا منتشر نشده و ... ایشان را برایم ارسال نمایید با نام شما و رعایت امانت, معرفی خواهم کرد.

 ٦- زادراه من, حمایت و هدایت شما خوانندگان سخن سنج و نکته دان است که قطعا آن را از من مسکین دریغ نمی فرمایید.

 

و اینک شعر امروز که سروده استاد سخن سعدی شیرازی است. این غزل که در آواز قرایی اجرا شده در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است  و البته در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 با هماوازی همایون شجریان نیز اجرا شده است:

 

من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

بدار ای دوست، دست از من که طاقت رفت و پیمانم

 

تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی

اگر جانم دریغ آید، نه مشتاقم که کذابم

 

بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه

که گر جیحون بپیمایی، نخواهی یافت سیرابم  **

 

مرا روی تو محرابست در شهر مسلمانان

اگر چنگ مغان باشد، نگرداند ز محرابم **

 

مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه

که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم  **

 

نگفتی بی وفا یارا که دلداری کنی ما را

الا گر دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم

 

سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم

دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم

 

زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزی

بیابان است و تاریکی، بتاب ای قرص مهتابم **

 

حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد

دری دیگر نمی‌دانم، مکن محروم از این نابم **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.