حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

از بزرگان چه زاید؟

سلام،

در کتاب فخیم لطایف الطوایف نقل آمده است که:

 تلخک را فرزندی آمد، و سلطان محمود از وی پرسید که فرزندت پسر باشد یا دختر؟ گفت: از فقیران چه زاید؟ جز پسری یا دختری؟ سلطان گفتا: ای مردک! مگر از بزرگان چه زاید؟ گفتا: بدکاری، ناسازی، ستمگری، خانه براندازی، چیزی...

نوش لعل

سلام، روزهای آغازین زمستانی به خیر و نیکی باد.

جناب شجریان در سالیانی دور در برنامه گلهای تازه ١۶۶ رادیو به اجرای اثری پرداخته است که آهنگساز آن شادروان فرامرز پایور بوده است. این اثر در که دستگاه شور اجرا شده شامل ۴ بیت می‌باشد که دو بیت آن از حضرت حافظ است:


شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بی همتا

تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

 

خدا را چون دل ریشم قراری بسته با زلفت

بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد

 

دلا دیشب چه می‌کردی تو در کوی حبیب من

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

 

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما

بسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد

 

 

 

پاره گوشت را آزاد کن

سلام،

در کتاب اخلاق الاشراف عبید زاکانی آمده است:

یکی از بزرگان عصر با غلام خود گفت که: از مال خود پاره ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه آب بخورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، نخودآبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد و بساخت و پیش آورد. خواجه زهرمار کرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت باز شده و از کار افتاده بود. گفت: این گوشت بفروش و پاره ای روغن بستان و از آن طعامی ساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام گفت: ای خواجه! برای خاطر خدا بگذار تا من به گردن خود همچنان غلام تو باشم. اگر هر آینه خیری در خاطر مبارک می گذرد، این گوشت پاره را آزاد کن.

گلچهره

سلام، وقت به خیر

روزان و شبانتان در این ورطه بی‌تدبیری دولتیان و جفای روزگاران تار مباد.

دوستداران استاد شجریان به خاطر دارند که فیلم سینمایی دلشدگان، شاهکار مرحوم علی حاتمی به بهانه بزرگداشت باربد و با صدای جاودانی استاد شجریان ساخته شد. امروز کلامی از مرحوم علی حاتمی را که جناب شجریان آن را در دشتی اجرا کرده و در فیلم فخیم دلشدگان به نمایش درآمد و سپس در آلبوم دلشدگان نیز ارائه شده است، تقدیم می‌کنم:

 

گلچهره مپرس

آن نغمه‌سرا از تو چرا جدا شد

گلچهره مپرس

پروانه تو بی تو کجا رها شد

مرنجان دلت را

رها کن غمت را

رها کن

مخور غم نگارا

گلچهره بریز

تا خون من بلبل نغمه زن را

من نادر قلی هستم و پول می‌خواهم

سلام، وقت به خیر

در امثال و حکم مرحوم دهخدا آمده است که:

چون کار مصادره و مطالبه نادر شاه بر مردمان دهلی توان فرسا شد، روزی جمله زیر را به خطی جلی نوشتند و در رهگذر پادشاه ایران آویختند: " اگر خدایی تو را بندگان باید، و اگر پادشاهی از رعیت گزیر نباشد. با این همه ستم، دیار هند خراب و مردم هلاک همی شدند."

نادر شاه از میرزا مهدی خان پرسید: چه نوشته‌اند؟ دبیر شرح بگفت. نادر شاه پس از لختی تامل بگفت: به آن ها بگو من این گونه سخنان که خدایم یا شاهم را ندانم. من نادر قلی هستم و پول می‌خواهم.