حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

فراقنامه سعدی

سلام، اوقاتتان به نیکی

این روزها سخت به یاد سخن‌سرای پارسی حضرت سعدی هستم. اجازه دهید شما را نیز به یکی از غزل‌های ناب جنابش مهمان کنم. این غزل در برنامه یک شاخه گل 439 پخش شده و همنوازان آن که در ماهور اجرا گردیده جهانگیر ملک (تمبک)، مجید نجاحی (سنتور)، احمد عبادی (سه تار)، پرویز یاحقی (ویولن) بوده‌اند. و آنچه معلوم است آن که توسط استاد شجریان زمزمه شده است. البته این غزل بدیع اجرایی خصوصی نیز دارد که استادان کسایی و موسوی همراهان استاد شجریان در سه‌گاه بوده‌اند.

 

بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت

به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت

 

بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم

فضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت

 

ملامت من مسکین کسی کند که نداند

که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت

 

ز حرص من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده

که چشم سعی، ضعیف است بی چراغ هدایت **

 

مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی

هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت

 

جنایتی که بکردم اگر درست بباشد

فراق روی تو چندین بس است حد جنایت **

 

به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن

کجا برم گله از دست پادشاه ولایت

 

به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی

به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت **

 

کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید

مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت

 

مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان

هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت

 

فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد

که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت**

**این ابیات در آواز نیامده است.

سرود زهره

سلام،

یکی از آثار استاد شجریان که ظاهرا به صورت خصوصی و در ابوعطا اجرا شده، غزلی است از لسان‌الغیب حافظ شیراز که به زیبایی و با همنوازی تار و نی استادان احمد عبادی و محمد موسوی در دی 1361 تقدیم دوستداران ادب و هنر شده است. البته این غزل در ماهور نیز با همنوازی سنتور دکتر جهانبگلو در مهر 1362 و باز هم به طور خصوصی اجرا شده است.


صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

 

شکر فروش که عمرش دراز باد چرا

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

 

غرور حسن اجازت مگر نداد ای گل

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

 

به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر

به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را

 

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست

سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

 

چو با حبیب بنشینی و باده پیمایی

به یاد دار، حریفان باده پیما را

 

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

 

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

 

نگار سرمست

سلام، وقت به خیر. طاعاتتان در درگاه حضرت حق مقبول باد.

در تابستان ١٣٨۶ گروه آوا کنسرتی در تهران برگزار نمودند، که بخشی از اجراهای آن در قالب آلبوم سخن عشق تقدیم دوستداران موسیقی اصیل ایرانی شد. از جمله آثار اجرا شده در این کنسرت، غزلی از حضرت سعدی بود که در ماهور اجرا شد. همنوازان آواز استاد شجریان در این اجرا، آقایان مجید درخشانی، محمد فیروزی، سعید فرج پوری، حسین رضایی نیا و همایون شجریان بودند که به ترتیب؛ تار، بربط، کمانچه، دف و تنبک نواختند.

 

دیر آمدی ای نگار سرمست

زودت ندهیم دامن از دست

 

بر آتش عشقت آب تدبیر

چندان که زدیم باز ننشست

 

بیچاره کسی که از تو بگریخت

آسوده تنی که با تو پیوست

 

از پیش تو، راه رفتنم نیست

چون ماهی اوفتاده در شست **

 

از رای تو سر نمی‌توان تافت

وز روی تو در نمی‌توان بست

 

ای سرو بلند بوستانی

در پیش نهال قامتت، پست **

 

چشمت به کرشمه، خون من ریخت

از قتل خطا، چه غم خورد مست

 

سودای لب شکردهانان

بس توبه صالحان که بشکست

 

سعدی ز کمند خوبرویان

تا جان داری نمی‌توان رست

 

ور سر ننهی بر آستانش

دیگر چه کنی، دری دگر هست؟ **

 

** این ابیات در آواز نیامده است

سخن عشق

سلام، طاعاتتان مقبول درگاه خدا بادا.

پیش از این هم باری گفته بودم که جناب شجریان را سعدی خوان ترین خواننده ایرانی می‌دانند. امروز نیز غزلی از حضرت سعدی را که ایشان در دستگاه ماهور و با همخوانی همایون شجریان اجرا کرده‌اند، تقدیم می‌کنم. این غزل یک بار در کنسرت تابستان ٨٦ تهران و با همراهی گروه آوا و دیگر بار در کنسرت سلیمانیه اجرا شده و در آلبوم سخن عشق عرضه شده است. نام آلبوم نیز برگرفته از همین غزل است. جالب است بدانید این غزل با همین سبک و سیاق در شهریور 65 با همنوازی ویولن مرحوم حبیب بدیعی به طور خصوصی در پاریس اجرا شده است و البته در سال 1359 اجرا و پخش این غزل در بیات اصفهان با تارنوازی استاد لطفی را از برنامه دل انگیزان رادیو ایران هم داشته ایم.

 

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از راز نهانم

 

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم

 

هیچم از دنیی و عقبی نبود گوشه خاطر

که به دیدار تو شوق است و فراغ از دو جهانم **

 

گر چنان است که روزی من مسکین گدا را

بر در غیر ببینی ز در خویش مرانم

 

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

 

گر تو شیرین زمانی نظری باز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

 

نه مرا طاقت غربت، نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

 

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

 

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

 

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

 

** این بیت در هیچ یک از آوازهای اجرا شده نیامده است.

بت صاحبدلان

سلام و ایام به کام،

مهر، ماه دوستی، ماه مدرسه و طلیعه پاییز هزار رنگ است. مهر، ماه استاد شجریان هم هست که خداوند عمرش را به درازنای تاریخ ادب ایرانی پاینده دارد. بیایید چشمهایمان را ببندیم و تصور کنیم که اکنون نوایی ملکوتی را با صدای در هم آمیخته تار و کمانچه و تمبک می‌شنویم. حظ معنوی این احساس زمانی که شعر محتشم کاشانی در ماهور با صدای استاد شجریان بیامیزد و استاد داریوش طلایی و استاد پیرنیاکان به همراه همایون شجریان همنوازانش باشند همان اثر روح‌بخشی می‌شود که در آلبوم شب وصل بارها شنیده‌اید و بهره‌مندش شده‌اید. آنجا که می‌فرماید:


شنیدم ماهی و هم شاهی

میان دلبران، بت صاحبدلان

گفتم که غمخوارم شوی در روز تنهایی

شمع شب تارم شوی، ترسم که نتوانی


نه دلم بردی و نه غمم خوردی

دلم آزردی به خدا

نادیدن رویت می‌کشدم

آن سان گل رویت می‌کشدم