حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

بوسه مهر

سلام،

طاعاتتان مقبول درگاه حضرت حق باد.

امروز می‌خواهم ٨ رباعی از خیام را که جناب شجریان در مقر سازمان یونسکو اجرا نموده‌اند، تقدیمتان کنم. حتما به یاد دارید که در سال 1378 جایزه پیکاسو توسط فدریکو مایر دبیرکل فرهیخته یونسکو و با همت شادروان احسان نراقی به استاد شجریان اهدا شد و در این مراسم جناب استاد با همنوازی تار بهروز همتی، عود محمد فیروزی، کمانچه سعید فرجپوری و تمبک و هماوازی همایون شجریان قطعاتی از خیام را اجرا کردند. البته اجرای این آواز در دستگاه ماهور بوده است.

 

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عشق

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

 

ای دل، چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت

 

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

این یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیر کهن در گذریم

با هفت هزار سالگان سر به سریم

 

گر کار فلک به عدل سنجیده بدی

احوال فلک جمله پسندیده بدی

ور عدل بدی به کارها در گردون

کی خاطر اهل فضل، رنجیده بدی

 

جامی است که عقل، آفرین می‌زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش

 

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو

بر درگه او شهان نهادندی رو

دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای

بنشسته همی گفت که کوکو کوکو

 

ای آن که نتیجه چهار و هفتی

وز هفت و چهار دائم اندر تفتی

می خور که هزار بار بیشت گفتم

باز آمدنت نیست چو رفتی، رفتی

 

گویند که فردوس، برین خواهد بود

آنجا می ناب و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار، چنین خواهد بود

 

 

طره دوست

سلام،

در میانه اسفند ماه 94 و در هوایی کاملا بهاری، اجازه بفرمایید غزلی از لسان الغیب را که جناب شجریان یک بار در دستگاه همایونو با همنوازی نی به صورت خصوصی اجرا  و بار دیگر در همین دستگاه با همنوازی ویولن جناب جودکی در جشن هنرمندان سالمند زمزمه کرده‌اند، تقدیم محضرتان کنم. خاطرنشان می‌کنم در سالگرد فوت استاد حسین عمومی در تیرماه 1385 نیز این غزل در بیات اصفهان و با همنوازی تار استاد میرجلالی در منزل آن مرحوم اجرا شده است.  نکته جالب دیگر این که این غزل با همنوازی نی استاد محمد موسوی در ماهور و به صورت بداهه نوازی و بداهه خوانی در سال 1367 در تالار وحدت به مناسبت شب حافظ به زیبایی اجرا شده است.

 


بنال بلبل اگر با منت سر یاری است

که ما دو، عاشق زاریم و کار ما زاری است

 

در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست

چه جای دم زدن نافه‌های تاتاری است

 

بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق

که مست جام غروریم و نام، هشیاری است

 

خیال زلف تو پختن، نه کار هر خامی است

که زیر سلسله رفتن، طریق عیاری است **

 

لطیفه‌ای است نهانی که عشق ازو خیزد

که نام آن، نه لب لعل و خط زنگاری است

 

جمال شخص، نه چشم است و زلف و عارض و خال

هزار نکته در این کار و یار دلداری است

 

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند

قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است

 

بر آستان تو مشکل توان رسید، آری

عروج بر فلک سروری به دشواری است

 

سحر، کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم

زهی مراتب خوابی که به ز بیداری است **

 

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ

که رستگاری جاوید در کم آزاری است

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

خانه عشق

 

    سلام،
در آذر سال
۱۳۶۳ جناب استاد شجریان با همراهی سه تار استاد مشکاتیان، غزلی از حافظ را در ماهور اجرا کردند. این اجرای خصوصی در دره شیر کرمان  را تقدیم محضرتان می‌کنم با یادآوری این نکته که همین غزل با همین سبک و البته همنوازی نی استاد محمد موسوی بعدا نیز به طور خصوصی اجرا شده است:
 
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
 
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
 
همه کس طالب یارند، چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است، چه مسجد، چه کنشت
 
سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت
 
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
پس پرده تو چه دانی که، که خوب است و که زشت
 
نه من از پرده تقوا به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت **
 
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت

**این بیت در آواز نیامده است.

ز دست محبوب ندانم چون کنم

سلام،

در میان مجموعه آثار استاد شجریان ارائه آثاری از مرحوم علی اکبر خان شیدا جایگاهی ویژه دارد. زیاد شنیده‌ایم که نزد اسطوره آواز ایران مجموعه‌ای ارزشمند از آثار آوازی قدما وجود دارد که بی بدیل است. تصور می‌کنم که اغلب آثار شیدا از جمله همین آثار باشد. امیدوارم جناب شجریان را فرصتی باشد تا همه آثار فاخری را که در اختیار دارند، به ساحت فرهنگ ایران عرضه نمایند.

باری، شعر امروز از جمله تصانیف ساخته شده توسط مرحوم شیدا است. این اثر ارزشمند را استاد شجریان ۳ بار در دستگاه ماهور اجرا و عرضه کرده است: کنسرت یونسکو، آلبوم آهنگ وفا و آلبوم شب وصل. در اجرای آلبوم آهنگ وفا و کنسرت یونسکو همایون شجریان نیز با استاد همخوان بوده است:

 

ز دست محبوب ندانم چون کنم

وز هجر رویش، دیده جیحون کنم

 

یارم چو شمع محفل است

دیدن رویش مشکل است

سرو مرا پا در گل است

بر خط و خالش مایل است

 

یار من، دلدار من، کمتر تو جفا کن

یادی آخر تو ز ما کن

 

رفتم در آن ماهرو، با او نشستم روبرو

 گفتم سخنها مو به مو

 

یار من، دلدار من، کمتر تو جفا کن

یادی آخر تو ز ما کن

دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت


سلام،

اول اردیبهشت، روز سعدی (علیه‌الرحمه) است و سزاوار آن که به یاد این خورشید درخشان آسمان ادب ایران و جهان، شعر امروز را از او نقل کنم. غزلی فاخر که استاد شجریان آن را با آهنگسازی استاد فخرالدینی و همراهی ارکستر رادیو و تلویزیون ملی ایران در چهارگاه و در برنامه گلهای تازه ۱۷۱ اجرا کرده‌اند. این غزل در گلهای تازه 175 و نیز گلچین هفته شماره 22  در چهارگاه اجرا شده و البته در شهریور 65 و در پاریس به طور خصوصی با همنوازی ویولن حبیب بدیعی در ماهور زمزمه شده است و بالاخره این شعر در محفلی خصوصی با همنوازی تار مجید درخشانی در شور، تصنیف خوانی شده است.

 

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم


چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد

تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم


دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه

دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم


تو را در بوستان باید که پیش سرو  بنشینی

وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم


رفیقانم سفر کردند، هر یاری به اقصایی

خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم  **


به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم

کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم 


فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید

که گر بگریزم از سختی، رفیق سست پیمانم  **

 

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل، حیرانم


شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم


دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت

من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم  **


من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت

هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم


** این ابیات در آواز نیامده است.