در کتاب فخیم امثال و حکم علامه دهخدا آمده است:
میرزا محمدرضا خان سپهسالار گذشته از این که از فضایل علمی حظ و بهرهای نداشت، خطش نیز به غایت بد بود، بدان حد که جز یکی دو تن از منشیان خاص او دیگری نمیتوانست خواند. بامداد عیدی که مجلس خان به طبقات مردم انباشته بود پسر یغمای جندقی شاعر نامی سده سیزدهم به سابقه سوء معاملتی که با او رفته بود از کفشکن مجلس برخاست و به آواز بلند اجازت طلبید تا خوابی را که دیده به عرض رساند. محمد خان رخصت داد. پسر یغما گفت: دیشب پدرم را به خواب دیده از عسرت و پریشانی خویش به وی نالیدم. پدرم فرمود: دیگر روز که اریکه عز و جلال به وجود حضرت خان آراسته است، شکایت از تنگدستی بیجاست. مدیحهای بساز، به خدمت ایشان برو و عرض حاجت کن تا از تو کفایت فرمایند. گفتم فضایل خان بیشمار است. کدام یک را مدح گویم؟ پدرم قدری به فکر فرو رفت سپس سر برداشت و گفت: ای پسر از خطش بگوی!