حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم

سلام،
در حال و هوای لیالی پرفیض قدر، امروز شعر زیبای حافظ شیرازی را که جناب شجریان آن را در دستگاه ماهور اجرا و در آلبوم آهنگ وفا عرضه کرده است، تقدیم می‌کنم:


خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند، بی‌خبر نرود

طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود **

سواد دیده غمدیده‌ام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود

ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سر زلف توام به سر نرود **

دلا مباش چنین هرزه‌گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشم حقارت، نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود

من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود **

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود

سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود

به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
چو با شه در پی هر صید مختصر نرود **

بیار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود

** این ابیات در آواز نیامده است.

بیا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شد

سلام، 
با اجازه شما امروز شعری از جناب هوشنگ ابتهاج را که حال و هوای آن شدیدا به روایت هجران شبیه است، تقدیم می‌کنم. این شعر که ظاهرا جناب شجریان نیز به آن علاقه‌ای وافر دارد، یک بار در آلبوم راز دل در قالب کنسرت دشتی و دیگر بار در آلبوم بی‌بدیل به یاد عارف در دستگاه بیات ترک به زیبایی هرچه تمامتر عرضه شده است:

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست، لاله‌ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار، گریه بید

بیا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید

چه جای من که در این روزگار بی‌فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

ازین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد، غیر دود ندید **

گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه، صبح سپید

کراست سایه در این فتنه‌ها امید امان
شد آن زمان که دلی بود در پناه امید

صفای آینه خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید **


** این ابیات در آوازها نیامده است.

 

دل مجنون

سلام،
شعر امروز به حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی اختصاص دارد که در آلبوم دل مجنون عرضه شده و جناب شجریان آن را در افشاری اجرا کرده است. ظاهرا نام آلبوم هم از همین شعر گرفته شده است:


در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت

یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت **

شمع عالم بود عقل چاره‌گر
شمع را پروانه کردی عاقبت

یک سرم این سو و یک سر سوی تو
دو سرم چون شانه کردی عاقبت **

دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت **

دانه را هم باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت **

ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی مردانه کردی عاقبت

کاسه سر از تو پر، از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت **

جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت **

شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت **


** این ابیات در آواز نیامده است.  

موسم عشرت

سلام،
در تابستان سال ۱۲۸۸ شمسی، عارف قزوینی به مناسبت ورود فاتحان مشروطه به تهران، تصنیفی می‌سراید که بارها طنین آن در گوش ایرانیان نواخته شده است. از جمله این نواها، اجرای جناب شجریان در دستگاه شور است که در آلبوم خلوت گزیده ارائه شده است:

ای امان از فراقت، امان
مردم از اشتیاقت، امان
از که گیرم سراغت، امان
امان، امان، امان

مژده ای دل که جانان آمد
یوسف از چه به کنعان آمد
دور مشروطه خواهان آمد
امان، امان، امان **

عارف و عامی از می مستند
عهد محکم به ساقی بستند
پای خم توبه را بشکستند
امان، امان، امان

چشم لیلی چو بر مجنون شد
دل ز دیدار او پرخون شد
خون شد از راه دل بیرون شد
امان، امان، امان

شکر لله که هجران طی شد
دیده از روی او روشن شد
موسم عشرت و شادی شد
امان، امان، امان **

شکر لله که آزادی شد
مملکت رو به آبادی شد
موسم عشرت و شادی شد
امان، امان، امان **


** این قطعات در آواز نیامده است.

شهید عشق

 سلام،
امروز شعری از شیخ اجل، سعدی را که استاد شجریان در بیات ترک اجرا و در آلبوم دل مجنون عرضه کرده است، تقدیم می‌کنم:


ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دلنشان دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از زبان آن که شنید از دهان دوست

ای یار آشنا، علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار
ما سر فدای پای رسالت رسان دوست **

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست

گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست

گر آستین دوست بیفتد به دست من
چندان که زنده‌ام سر من و آستان دوست **

بی‌حسرت از جهان نرود هیچکس به در
الا شهید عشق، به تیر از کمان دوست

بعد از تو در دل سعدی گذر نکرد
آن کیست در جهان که بگیرد مکان دوست

** این ابیات در آواز نیامده است.