حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

عشق حقیقی

سلام،
در آلبوم آهنگ وفا جناب شجریان غزلی از شیخ اجل سعدی را در دستگاه ماهور به زیبایی اجرا کرده است که تقدیم می‌کنم:

هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

گر سیل عقاب آید، شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد، دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

بی‌بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بی‌مایه زبون باشد هرچند که بستیزد

فضل است اگرم خوانی، عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد

تا دل به تو پیوستم، راه همه در بستم
جایی که تو بنشینی، بس فتنه که برخیزد

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد  

انتظار دل

سلام،
شاید شما هم از عارف قزوینی، تصنیف سرای معاصر، اوصاف زیادی شنیده باشید. حکایتهایی از عاشق‌پیشگی او و در عین حال سیاسیت‌ورزیش. عجبا که چگونه این دو موضوع با شدتی زیاد در یک روح لطیف جمع شده‌است. سعی می‌کنم بعد از این اندر احوالات عارف، برایتان بیشتر بنویسم.
شعر امروز از سروده‌های این شاعر نامی است که جناب شجریان یک بار در قالب کنسرت افشاری در وین اجرا کرده و در آلبوم آرام جان عرضه شده و دیگر بار باز هم در افشاری اجرا و در آلبوم انتظار دل عرضه کرده است. نام این آلبوم هم از همین شعر گرفته شده است.


از کفم رها شد قرار دل
نیست دست من اختیار دل

هیز و هرزه‌گرد، ضد اهل درد
گشته زین در آن، در مدار دل **

بی‌شرفتر از دل مجو که نیست
غیر ننگ و عار، کار و بار دل **

خجلتم کشد پیش چشم از آنک
بوده بهر من در فشار دل **

دل به هر کجا رفت و برنگشت
دیده شد سفید ز انتظار دل

عمر شد حرام، باختم تمام
آبرو و نام، در قمار دل **

بعد از این ضرر، ابلهم اگر
خم کنم کمر زیر بار دل

هر دو ناکسیم گر دگر رسیم
دل به کار من، من به کار دل **

داغدار چون لاله‌اش کنم
تا به کی توان بود خار دل **

همچو رستم از تیر غم کنم
کور، چشم اسفندیار دل **

خون دل بریخت از دو چشم من
خوشدلم از این انتحار دل

افتخار مرد در درستی است
وز شکستگی است اعتبار دل **

عارف این قدر لاف تا به کی
شیر عاجز است از شکار دل **

مقتدرترین خسروان شدند
محو در کف اقتدار دل **

** این ابیات در آوازها نیامده است.

نیستان

سلام،

استاد شجریان در آلبوم دل مجنون و در دستگاه  بیات ترک به اجرای قطعه نیستان از دفتر اول مثنوی   مولانا  پرداخته‌اند که امروز تقدیم می‌کنم:

 

 

بشنو از نی چون حکایت می‌کند

وز جداییها شکایت می‌کند

 

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

 

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

 

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت خوشحالان و بدحالان شدم

 

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

 

سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

 

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست  **

 

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هرکه این آتش ندارد نیست باد  **

 

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد  **

 

نی حریف هرکه از یاری برید

پرده‌هایش پرده‌های ما درید

 

همچو نی زهری و تریاقی که دید

همچو نی دمساز و مشتاقی که دید  **

 

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

 

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مرزبان را مشتری جز گوش نیست  **

 

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد  **

 

روزها گر رفت، گو رو باک نیست

تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست  **

 

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هر که بی‌روزیست روزش دیر شد  **

 

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام  **

 

بند بگسل باش آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر  **

 

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای  **

 

کوزه چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد، پر در نشد  **

 

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما  **

 

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما  **

 

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد  **

 

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنیها گفتمی

 

هر که او از همزبانی شد جدا

بی‌‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

 

چون که گل رفت و گلستان در گذشت

نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

ما درد پنهان با یار گفتیم

سلام،
شعر امروز را به حضرت حافظ اختصاص می‌دهیم. این غزل زیبا را استاد شجریان در دستگاه شور اجرا و در آلبوم جان عشاق عرضه کرده است. همچنین این غزل زیبا یک بار دیگر نیز توسط استاد، در بیات کرد اجرا و در آلبوم بی تو به سر نمی شود تقدیم دوستداران هنر شده است.

چندان که گفتند غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان

آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادت از عندلیبان

یا رب امان ده تا باز بیند
چشم محبان، روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان

ای منعم آخر بر خوان وصلت
تا چند باشیم از بی نصیبان

ما درد پنهان با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان

حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر می شنیدی پند ادیبان  

روزگاران

سلام،
شعر امروز را که شاید یکی از معروفترین غزلیات حضرت سعدی باشد جناب شجریان در آلبوم پیوند مهر عرضه کرده و در دستگاه ابوعطا اجرا شده است. این شعر تقدیم به شما:


بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

هرکو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در دیده، آب حسرت
گریان چو در قیامت، چشم گناهکاران **

ای صبح شب نشینان، جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه‌داران

چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران **

چندت کنم حکایت، شرح این قدر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران **

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران


** این ابیات در آواز نیامده است.