سلام،
فرا آمدن سال جدید میلادی را به هموطنان مسیحی تبریک عرض میکنم. دوستداران آثار جناب شجریان نیک به خاطر دارند که ایشان در دو آلبوم آهنگ وفا و شب وصل تصنیفی از شادروان ملکالشعرای بهار را در سهگاه زمزمه کرده است که امروز تقدیم محضرتان میکنم. این تصنیف یک بار در جریان کنسرت یونسکو در سال 1378 که به مناسبت اهدای جایزه پیکاسو به استاد شجریان برگزار شد، با همنوازی کمانچه سعید فرجپوری، تمبک همایون شجریان، تار بهروز همتی و عود محمد فیروزی اجرا شده است و بار دیگر در آلبوم آهنگ وفا با همخوانی شایسته همایون شجریان قرین شده است:
به شب وصلت، دیوانه شدم
به شمع رویت، پروانه شدم
به مه روی تو، من حیران و ماتم
ز غم عشق تو شد، صبر و ثباتم
به حال من نگر، زار و نزارم
شیدای توام، تاج سرم بیا به سرم
رسوای توام، چشم ترم بنشین به برم
عاشقم کردی، دلم را بردی
به زلف سر کجت، گمشده دلم
به ماه عارضت حل کن مشکلم
سلام،
موسیقیدانان و ردیف شناسان، معتقدند که دستگاه سهگاه در موسیقی ایرانی جایگاه باعظمتی دارد و برای بیان احساس آدمی که از خدا دور شده است و قصد توبه دارد و از فراق یار غمگین است، زبان بسیار گویایی است. این مقدمه کوتاه را از آن رو گفتم که قصد دارم در این یادداشت، غزلی نغز از حضرت سعدی را که جناب شجریان آن را در دستگاه سهگاه اجرا کرده و در برنامه برگ سبز ۳۰۶ عرضه شده است، تقدیم کنم. خاطره استادان موسیقی را نیز با ذکر نام همنوازان این آواز استاد احمد عبادی، اسد الله ملک و جهانگیر ملک که به ترتیب با نوای تار، ویلن و تمبک خود بر زیبایی این اثر افزودهاند گرامی میدارم.
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در برم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی، باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال، مرهمی نه، چو به انتظار، خستی
نه عجب که قلب دشمن، شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی **
برو ای فقیه دانا، به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی **
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد، به از آن که خود پرستی **
چو زمام بخت و دولت، نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی **
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی، کم خویش گیر و رستی
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
فرا رسیدن آخرین ماه برگ ریز گرامی باد.
اینک با اجازه شما غزلی از لسانالغیب را تقدیم میکنم که در اوایل دهه ۱۳۵۰ شمسی در برنامه گلهای تازه ۱۸۵ توسط جناب شجریان در دستگاه ماهور و با همنوازی استادان نامی: فرامرز پایور، هوشنگ ظریف، محمد اسماعیلی و رحمت الله بدیعی اجرا شده است.
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
که سلیمان گل از باد هوا باز آمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد **
مردمی کرد و کرم، لطف خداداد به من
کان بت ماهرخ از راه وفا باز آمد **
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود و به امید دوا باز آمد
چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم، آواز درا باز آمد **
گرچه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست
لطف او بین که به لطف از در ما باز آمد
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
دوستان همدل نیک میدانند که یکی از ابداعات آقای شجریان در اجرای آوازها استفاده از دوبیتیها و رباعیات برای پل زدن میان دو غزل با دستگاههای موسیقایی و آوازی متفاوت است و حتی گاهی در این راه از چند بیت یک غزل نیز استفاده میکنند. شاید دوستان مصداقهایی از آنچه عرضه داشتم را به خاطر بیاورند. ولی در آلبوم رسوای دل کار متفاوتی صورت گرفته است که عبارت از اجرای تصنیفی است در سهگاه که شامل ۲ دوبیتی است. یکی از باباطاهر و یکی از مرحوم علی اکبر خان شیدا. البته من نمیدانم که این اثر، کاملا از مرحوم شیدا نقل شده یا ابداع جناب شجریان است. اگر برخی دوستان اطلاع موثقی داشته باشند حتما بهره خواهم برد. ضمنا هر ۲ دوبیتی در دیگر اجراهای آوازی استاد شجریان و در دستگاههای دیگر، جداگانه اجرا شده است. به هر تقدیر دوبیتی اول این تصنیف از باباطاهر است و دوبیتی دوم از شیدا:
تو دوری از برم، دل برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
به جان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
آرام جانم، سرو روانم، من بی تو نمانم
بیا ای نازنین، بیا ای مهجبین، دردت به جانم
از غم عشقت دل شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
از بس که زدم ریگ بیابان به کف
خار مغیلان، همه در پا شکست
سلام،
سالها پیش از این، به کوشش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و با همکاری آقای فریدون شهبازیان به عنوان آهنگساز و آقای احمد شاملو به عنوان دکلمه خوان، آلبومی با صدای استاد شجریان در ابوعطا اجرا و به بازار عرضه شد که نام آن را رباعیات خیام گذاردند. اینک آثار آوازی این آلبوم را که مشتمل بر ۶ رباعی از حکیم عمر خیام است، تقدیم میکنم:
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمیشاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
هنگام سپیدهدم، خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحهگری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر، شبی گذشت و تو بیخبری
این قافله عمر، عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی! غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
یا از پس صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه، امید بر دمیدن بودی
از من رمقی به سعی ساقی ماندهاست
از صحبت خلق، بیوفایی ماندهاست
از باده نوشین قدحی بیش نماند
از عمر ندانم که چه باقی ماندهاست